خا نه دوست آخرین مطالب
چشم به راه سپیده تو را غایب نامیده اند، چون «ظاهر» نیستی، نه اینکه «حاضر» نباشی. «غیبت» به معنای «حاضرنبودن»، تهمت ناروائی است که به تو زده اند و آنان که بر این پندارند، فرق میان «ظهور» و «حضور» را نمی دانند، آمدنت که در انتظار آنیم به معنای «ظهور» است، نه «حضور» و دلشدگانت که هر صبح و شام تو را می خوانند، ظهورت را از خدا می طلبند نه حضورت را. وقتی ظاهر می شوی، همه انگشت حیرت به دندان می گزند با تعجب می گویند که تو را پیش از این هم دیده اند. و راست می گویند، چرا که تو در میان مائی، زیرا امام مائی. جمعه که از راه می رسد، صاحبدلان «دل» از دست می دهند و قرار از کف می نهند و قافله دل های بی قرار روی به قبله می کنند و آمدنت را به انتظار می نشینند... و اینک ای قبله هر قافله و ای «شبروان را مشعله» در آستانه آدینه ای دیگر که با رحلت رسول اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع) و امام رضا(ع) همزمان است با دلدادگان دیگری از خیل منتظرانت سرود انتظار را زمزمه می کنیم. به نوای ندبه به کنار ره نشستم که زرهگذر بیایی همه شب در انتظارم که تو منتظر بیایی نگه دو دیده شستم به وضوی اشک حسرت همه جا نظاره کردم که تو در نظر بیایی سفر زمانه رفتی به نشان بی نشانی من و انتظار آندم که تو بی خبر بیایی ره خواب زد دو چشمم سر معبر خیالم به هر آستان نشستم که مگر ز در بیایی در چشم و روزن دل به کرانه ها گشودم که به التیام این مرغ شکسته پر بیایی دم واپسین برآمد شب غم به سر نیامد نکند که واپسین دم بر محتضر بیایی دل خسته، نای بسته، زتفرع دمادم دم استغاثه هایم بکند اثر بیایی به نوای ندبه خواندم غم جمعه را که شاید به گلایه های گلگون دو چشم تر بیایی سوی آسمان نگاهم، قسم آیه ها گواهم همه شب گشوده ام دست دعا دگر بیایی به ستاره های روشن، به فروغ صبح صادق به طلوع نجم ثاقب چه شود اگر بیایی؟ همه جا شرار عصیان، شب تار فصل هجران قسمت دهم به مصحف که دم سحر بیایی به ولای خاک راهت که دگر به پا نخیزم سر عالمی به سامان نرسد مگر بیایی فرح خوارزمشاهیان-تهران در پای انتظار پس کی طلوع می کنی؟ آغاز ناتمام کی؟ از کدام دشت؟ کدام آسمان؟... کدام؟ کی با ردای سبز خود از راه می رسی اصلاً کجای متن جهانی وجود تام؟ آیا کدام جمله تو را جای می دهد مولای غیر اسمک ما جاء فی کلام عمریست در نهایت شب ایستاده ایم تا آفتاب برکشی از مشرق نیام آقا قسم به عشق، تو را خواب دیده ام با بیرق سپیده و با تیغ انتقام وقتی طلوع می کنی از مشرق جهان قم، جمکران، مدینه تو را می دهد سلام در پای انتظار قریب تو سوختیم با بیرق سپید محمد(ص) بیا امام مهدی فرجی موضوع مطلب : پیوندها لوگو لینک های مفید آمار وبلاگ
امکانات جانبی |